اعتماد داشتن خواه بخود، خواه بدیگری. (از آنندراج) : بود شهره دنیا به بی اعتباری چرا اینقدرها به او می سپاری ؟ مخلص کاشی (از آنندراج). آنقدرها که سپرده ست بخود خصم دغل غیر خود را عجبی نیست نگیرد بحساب. محسن تأثیر (از آنندراج)
اعتماد داشتن خواه بخود، خواه بدیگری. (از آنندراج) : بود شهره دنیا به بی اعتباری چرا اینقدرها به او می سپاری ؟ مخلص کاشی (از آنندراج). آنقدرها که سپرده ست بخود خصم دغل غیر خود را عجبی نیست نگیرد بحساب. محسن تأثیر (از آنندراج)
مرکّب از: ب + راه + سپردن، نفرین و دعای بد کردن مثلاً سیدی بکسی گوید که ترا براه جد خود سپردم یعنی باطن جدم ترا خواهد زد و نیز گویند براه اجاغم سپردند و اجاغ بمعنی دودمان است. (آنندراج) : کسی که منع تو از راه خانه ما کرد چو چشم منتظرانش سپرده ایم براه. قدسی (آنندراج)،
مُرَکَّب اَز: ب + راه + سپردن، نفرین و دعای بد کردن مثلاً سیدی بکسی گوید که ترا براه جد خود سپردم یعنی باطن جدم ترا خواهد زد و نیز گویند براه اجاغم سپردند و اجاغ بمعنی دودمان است. (آنندراج) : کسی که منع تو از راه خانه ما کرد چو چشم منتظرانش سپرده ایم براه. قدسی (آنندراج)،
خاک کردن. پشت کسی را به خاک رساندن. به اصطلاح کشتی گیران حریف را بر زمین نواختن و از جا برداشته به هر دو دست و دو پا مثل چاروا استاده کردن. (آنندراج) : چه شود گر به زمین آری و در خاک کنی با فلک کشتی خصمانۀ خود پاک کنی. میرنجات.
خاک کردن. پشت کسی را به خاک رساندن. به اصطلاح کشتی گیران حریف را بر زمین نواختن و از جا برداشته به هر دو دست و دو پا مثل چاروا استاده کردن. (آنندراج) : چه شود گر به زمین آری و در خاک کنی با فلک کشتی خصمانۀ خود پاک کنی. میرنجات.